به گزارش مشرق، «محمدحسین نظری» طی یادداشتی نوشت:
بعد از خروج آمریکا از توافقنامه برجام در زمان ریاستجمهوری ترامپ، همه نگاه دولت به اروپا و کشورهای حاضر در برجام است. نگاهی در بین برخی مسئولان شکل گرفته که میتوان برجام را با اروپاییها حفظ کرد. در همین راستا بعد از خروج آمریکا، حسن روحانی رئیسجمهور در یک سخنرانی تصریح کرد که «برجام پایدار خواهد ماند و ما میتوانیم به نفع صلح و امنیت منطقه و جهان قدمهایمان را برداریم.» اما رهبری معظم انقلاب از آن زمان تاکنون بارها تاکید کردهاند که اروپاییها هم قابلاعتماد نیستند؛ ازجمله هفته پیش در جمع فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش مجدداً تاکید کردند که «من توصیهام این است که به اروپاییها هم اعتماد نکنید… به حرفشان، به قولشان، به امضایشان، به لبخندشان اعتماد نکنید، اینها مورداعتماد نیستند… اینها به هیچ چیز پایبند نیستند.»
بیشتر بخوانید:
آمریکاییها هم به تصویب FATF امید دارند+فیلم
وزارت خارجه دقیقاً چه کار میکند؟
نشست ورشو حاصل تصمیمات زیانآور آمریکاست
این غیرقابل اعتماد بودن اروپاییها از دو جهت قابل بررسی است؛ اولاً اروپا در شئون مختلف سیاسی و اقتصادی وابستگی قابلتوجهی به آمریکا دارد، در نتیجه فضا برای تأمین منافع اقتصادی ایران از طریق همکاری اروپا با جمهوری اسلامی ایران در چارچوب برجام که ایستادگی دولتهای اروپایی در مقابل تحریمهای ثانویه آمریکاست، میسر نیست. چنانکه اروپا حاضر نمیشود به خاطر ایران وارد یک جنگ اقتصادی با آمریکا شود. ثانیاً دشمنی اروپاییها با ایران و بالاخص کشورهای اسلامی قدمتی طولانی دارد؛ دستکم از جنگ جهانی اول تا امروز این منطقه دستخوش قدرتهای استعماری نظیر انگلیس و فرانسه بوده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم کشورهای اروپایی برای از بین بردن این انقلاب از هیچ تلاشی دریغ نکردند؛ از جمله در جریان جنگ تحمیلی، کشورهای مهم اروپایی بیشترین تجهیزات را در اختیار صدام و رژیم بعث عراق گذاشتند.
تأمین تسلیحاتی عراق در زمان جنگ تحمیلی
بیشترین میزان کمک نظامی به عراق در طول جنگ تحمیلی از آن فرانسویها است که در مقایسه با سایر کشورهای غربی بیشترین تسلیحات موردنیاز عراق را به این کشور ارسال کردند. در سال ۱۹۸۲ میلادی، ۴۰ درصد از صادرات تسلیحاتی فرانسه به عراق ارسال میشد؛ میراژ اف -۱، موشکهای هوا به هوای مجیک -۱، موشکهای اگزوست AM-39 و پس از آن هواپیماهای سوپراستاندارد علاوهبر تقویت قدرت هوایی عراق، این کشور را برای حمله به نفتکشها و پایانههای نفتی ایران از موقعیت برتری برخوردار میکرد. همچنین عراقیها یک قرارداد ۶.۵ میلیارد دلاری تحت عنوان «پروژه فاو» با سه شرکت خصوصی فرانسوی به امضا رساندند.
خیانتهای انگلیس هم در این دوره قابل چشمپوشی نیست. برخی از کارخانههای انگلیسی در پی فروش سلاح به عراق سود سرشاری به دست آوردند و حتی در سال ۱۹۸۸ میلادی فروش این اقلام به ۱.۲ میلیارد دلار رسید. همزمان انگلیسیها دفتر خرید ایران در خیابان ویکتوریای لندن را از طریق سازمان اطلاعاتی M-15 کنترل کرده و اطلاعات آن را در اختیار عراق قرار میدادند. آلمانها همانند فرانسه و انگلیس تجهیزات نظامی فراوانی در اختیار عراق قرار دادند. ارزش فناوری پیشرفته آلمان به عراق تنها در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸ میلادی به ترتیب به ۳۷۴.۸ و ۸۲۶.۸ میلیون دلار رسید. همچنین بخشی از کارخانههای آلمان نیز به صورت انحصاری، سلاحهای موردنیاز صدام را میساختند. آلمانها اطلاعات به دستآمده از مجروحان شیمیایی ایران در بیمارستانهای آلمانی را در اختیار عراق قرار میدادند تا از آنها برای اصلاح ترکیبات شیمیایی مورد استفاده در سلاحهایشان بهرهبرداری کنند. بهطور کلی در طول جنگ تحمیلی، عراق حدود نیمی از نیازمندیهای سلاح و مهماتش را از خارج از بلوک شرق تهیه میکرد که حدود یکسوم آن مهمات پیشرفته کشورهای اروپایی غربی بود.
دسیسه آلمان و انگلیس در جریان میکونوس
بعد از عملیات تروریستی در رستوران میکونوس در شهر برلین آلمان، سرویس اطلاعاتی خارجی بریتانیا MI6 به دولت آلمان اطلاع داد که دو تن از عوامل قتل رهبران کرد هنوز در آلمان هستند و دولت آلمان بر مبنای همین اطلاعات از طریق این دو نفر به یک فرد ایرانی به نام دارابی رسید. دارابی قبلاً از فعالان انجمن اسلامی دانشجویان و از طرفداران انقلاب اسلامی بود. پس از اینکه پای او به ماجرا باز شد، آلمانیها ادعا کردند او برای حکومت ایران کار میکرده و تنها نقش سازماندهی را داشته است. درنهایت در سال ۱۹۹۶ در خلال بررسیهای این پرونده، دولت ایران مورد اتهام جدی قرار گرفت و علی فلاحیان بهعنوان وزیر اطلاعات وقت جمهوری اسلامی ایران به دادگاه فراخوانده شد. اگرچه در آن زمان دادگاه منتفی شد، اما چند سال بعد با حضور بنیصدر در دادگاه و شهادت علیه جمهوری اسلامی، دولت ایران متهم شد و بحرانی جدید برای کشور رقم خورد. پیامدهای دیپلماتیک این ماجرا به همینجا ختم نشد و در یک اقدام بیسابقه همه دولتهای اروپایی سفیران خود را از تهران فراخواندند.
بازی تکراری پلیس خوب و بد
بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ میلادی تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) در نقش پلیس بد تمام تلاش خود را علیه فعالیتهای هستهای ایران به کار گرفت. تروئیکای اروپایی سعی در القای این مساله داشت که تنها راه مواجهه ایران با تهدید آمریکا و غرب، «صرف نظر از موضوع هستهای» است. سرانجام ۲۹ مهرماه ۸۲، تلاش آنها به ثمر رسید و با خوشبینی برخی مسئولان کشورمان «بیانیه سعدآباد» به تأیید طرفین رسید. مطابق این بیانیه، غنیسازی در ایران تعلیق و پروتکل الحاقی به امضا رسید. در مقابل، سه کشور اروپایی تعهد دادند در زمینه دستیابی آسان ایران به فناوری مدرن، احترام به حق هستهای ایران را در دستور کار قرار دهند.
درست در همان ایام سفیر وقت آلمان در تهران صراحتاً اعلام کرد هدف تروئیکای اروپایی از این توافق، عدم دستیابی همیشگی ایران به انرژی هستهای است. اتحادیه اروپایی و تروئیکای اروپایی حتی به تعهدات حداقلی خود نیز در بیانیه سعدآباد پایبند نماندند. آنها در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، پابهپای ایالات متحده آمریکا قطعنامههای متعددی را علیه ایران به تصویب رسانده و ایران را متهم به کارشکنی هستهای کردند. علاوهبر این، نقشآفرینی برخی کشورهای اروپایی بهعنوان پلیس بد، از جمله دولت فرانسه بر کسی پوشیده نیست. درست بعد از توافق زمانی که وزرای خارجه ۱+۵ به همراه وزیر خارجه ایران به هتل کوبورگ وین رفته بودند تا آخرین توافقات درخصوص بستن پرونده هستهای ایران را انجام دهند، ناگهان یک اتفاق بازی را برهم زد و کار را تا خروج نمایندگان ایران از محل مذاکرات و افتادن ادامه مذاکرات به روزهای بعد پیش برد. این اتفاق چیزی جز برهم زدن بازی توسط لوران فابیوس، وزیر وقت امور خارجه فرانسه نبود.
منبع: فرهیختگان